قشنگ نبود آقای قلعهنویی
تاریخ انتشار: ۲ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۱۴۶۴۱۷
امیر قلعهنویی مربی شناختهشده و رزومهداری در فوتبال ایران است. حداقلش این است که هنوز هم با کسب پنج عنوان قهرمانی در لیگ برتر، پرافتخارترین مربی این لیگ محسوب میشود. او از دیرباز تاکنون در هر تیمی بوده برای رسیدن به رتبههای بالای جدول تلاش کرده و نشان داده میل به پیروزیاش زیاد است. حالا هم که عرصه کاریاش تغییر کرده، میل و انگیزهاش دستنخورده باقی مانده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
قلعهنویی البته تغییر زیادی هم نکرده است. با مرور کارنامه اولین دوره حضورش در تیم ملی هم این گزاره تا حدودی قابلدرک است. درست است که در دوره نخست، عمر سرمربیگریاش در تیم ملی طولانی نشد، ولی یکی، دو رکورد جذاب هم به ثبت رساند. از جمله اینکه در هیچ دیدار رسمیای با تیم ملی ایران شکست نخورد. باختن مقابل کره هم در ضربات پنالتی رقم خورد که مطابق با قوانین فیفا بازی مساوی لحاظ میشود. در دیدارهای تدارکاتی هم فقط برابر مکزیک که آنروزها تیم سرحالی نشان داده بود، شکست خورد که بازهم نمیتوانست چندان نگرانکننده باشد. آن مربی و تفکراتش بعد از سالیان دراز، حالا دوباره به تیم ملی رسیده است. اینبار هم امیر همان مسیر را انتخاب کرده؛ اول اینکه تلاش میکند تیمش هجومی بازی کند و دوم اینکه سعی در ساختن رکوردی ویژه دارد.
قلعهنویی اگرچه تاحدودی در برنامه اول موفق بوده، ولی این موفقیت در برنامه دوم که شکستنخوردن است، تا به الان جواب صددرصدی داده است. او ۱۱ بار روی نیمکت تیم ملی در دوره دوم نشسته که دو تساوی و ۹ پیروزی دارد. یعنی هنوز شکستی را متحمل نشده است. این عدد اگرچه کارنامه امیر را آراسته، ولی جا برای حرفوحدیث هم باقی گذاشته است. اول اینکه در این بازه زمانی با تیم گردنکلفتی بازی نکرده و دوم اینکه در همین نمایشها هم سینوسی بوده است. بهترین تیمی که قلعهنویی در بازگشت به تیم ملی با آن بازی کرده روسیه است. حداقل از لحاظ رتبهبندی فیفا، روسیه تنها تیمی است که زیر رنکینگ ۵۰ دنیاست. بازی با روسیه مساوی شد، ولی قلعهنویی از سد تیمهای دیگری مانند افغانستان، قرقیزستان، کنیا، اردن، قطر، هنگکنگ و شبیه به آنها گذشته که همگی رتبه پایینی در رنکینگ فیفا دارند.
در این بین، ولی تیم او دو بازی هم با ازبکستان کرده که هر دو برای خودش ماجرا دارد. اولی که در فینال رقابتهای نهچندان سطح بالای کافا بود که ایران بهسختی با یک گل برنده شد و دیگری همین یکی، دو روز پیش در مرحله انتخابی جام جهانی بود که این یکی با نتیجه مساوی ۲-۲ به پایان رسید. ایران در شرایطی برابر ازبکستان دو امتیاز ارزشمند از دست داد که نوار بردهای متوالی تیم ملی که با قلعهنویی به عدد ۹ رسیده بود پاره شد. آن بازی، ولی یکی دیگر از نمایشهای سینوسی تیم امیر قلعهنویی در بازه دوم حضورش در تیم ملی بود که اتفاقا جای نقد دارد.
درست است که قلعهنویی هنوز هم آمار خوبی در تیم ملی دارد و حتی همین حالا هم از سایرین از جمله همین ازبکستان، در گروه انتخابی جام جهانی پیشی گرفته، ولی این نقد بر او وارد است که چرا هنوز بعد از ۱۱ دیدار نتوانسته ثبات را به تیم ملی بیاورد. ایران در بعضی از بازیها از جمله دیدار با قطر بدون نقص ظاهر شده، ولی در تعدادی دیگر، حتی اگر تیم رقیب بسیار هم ضعیف بوده، متزلزل کار کرده است. این یکی شاید مهمترین مأموریت امیر قلعهنویی در این روزها باشد؛ اینکه بتواند تعادل خوبی بین خط حمله و دفاع تیمش ایجاد کند تا تیم ملی به انسجام مورد نظر برسد.
البته که دیدار دوم با ازبکستان به نوعی مهمترین محک قلعهنویی هم محسوب میشد. او پیش از این با رقیب چندان جدیای روبهرو نشد و در اولین دیدار رسمیاش که میتوانست عیارش را ثابت کند، بازی برده را مساوی کرد. قسمت عجیب داستان، ولی مربوط به جایی است که قلعهنویی پس از همین بازی، خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا از روی عادت، ازدسترفتن برد را گردن بازیکنان تیم ملی انداخت و خودش را عقب کشید؛ کار نهچندان قشنگی که کمتر کسی توقعش را داشت.
قلعهنویی در کنفرانس خبری پس از بازی گفت: «بازیکنان ما فکر کردند در پایان نیمه اول بازی تمام شده و فوتبال را یک نیمه دیدند، درصورتیکه تیم ازبکستان در نیمه دوم با قلبش بازی کرد و دلیلی که توانستند دو گل به ثمر برسانند، همین موضوع بود. ما در زمین راه رفتیم و آنها با قلبشان بازی کردند. بهخاطر این بازی به ازبکستان تبریک میگویم. تماشاگران چه در داخل استادیوم و چه بینندگان تلویزیونی از این بازی لذت بردند. این بازی درس بزرگی برای ما بود. فوتبال عین زندگی است، اول تنبیه میکند و بعد درس میدهد. ما از این بازی برای جام ملتها درس بزرگی گرفتیم که در زمین اسمها بازی نمیکند و تیمی میبرد که با قلبش بازی میکند».
شاید حرف امیر قلعهنویی درست باشد و قدمزدن بازیکنان در نیمه دوم، عامل شکست این تیم باشد، ولی پرسشی که در این بین ذهن را آزار میدهد، این است که چه کسی باید بازیکنانش را برای یک دیدار ۹۰دقیقهای از لحاظ بدنی و ذهنی آماده نگه دارد و آنها را تهییج کند؟ آیا کسی غیر از مربی است؟
ضمن اینکه قلعهنویی باید این سؤال را از خودش بپرسد که چرا نیمه مربیان را در این بازی به حریفی که در مقایسه با ژاپن قدرت چندانی هم ندارد، واگذار کرده است؟ او قبل از انتقال تقصیر به بازیکنان تیم ملی، باید به فکر تعویضهای بیحاصلی مانند استفاده از علی کریمی و روزبه چشمی و خارجکردن مهره ارزشمندی مانند سردار آزمون باشد و تحلیل کند که چرا در مواقع حساس، نتوانسته روند بازی را تغییر دهد؟
در سطحی کلیتر قلعهنویی باید همین حالا تا دیر نشده بهطور جدی این موضوع را در دستور کار قرار دهد که چطور ممکن است سروسامانی به خط دفاعیاش دهد تا پس از فقط ۱۱ بازی هفت بار دروازه این تیم باز نشود. عجیب آنکه تیم قلعهنویی شش گل از این هفت گل را در نیمه دوم دریافت کرده؛ یعنی همان نیمهای که باید با دستورهای بین دونیمهای به انسجام تیمش اضافه کند.
همانطورکه در بالا عنوان شد، قلعهنویی مربی رزومهداری است و حتی همین حالا و با درنظرگرفتن این روند سینوسی در بازی، نه در کسب نتیجه، باز هم کارنامه درخوری ثبت کرده، ولی اتفاقا انتظار از چنین مربیان باتجربهای بیش از اینهاست که بهجای پذیرش مسئولیت خود در شکستها، همهچیز را گردن بازیکنان بیندازند. چنین نقدهایی درست در روزهایی مطرح میشود که حال تیم ملی خوب است و امید آن میرود که بهتر هم شود. پس بهجای فرار، پذیرش واقعیتها میتواند کمک زیادی در این مسیر کند.
منبع: فرارو
کلیدواژه: امیرقلعه نویی تیم ملی فوتبال ایران قیمت طلا و ارز قیمت موبایل امیر قلعه نویی قلعه نویی قلعه نویی تیم ملی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۴۶۴۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
قلعه حسن صباح هنوز هم دست نیافتنی است
ابتدای جاده الموت در میدان ورودی قزوین، ایستگاه ماشینهای خطی به سمت قلعه است.
«تا خود قلعه میری؟»، «میمونی یا برمیگردی؟»، «نفری 70 تومن. اگه ماشین دربست بگیری میشه 200 تومن» و... رانندهها ایستادهاند تا ماشینها پر شوند از مسافرانی که بعضیشان گردشگرند و بعضی از اهالی روستاهای الموت.
جاده از میان روستاهای «کورانه»، «شنقر»، «میانبر» و... میگذرد و تقریباً تا «رزجرد» هم صاف و مستقیم است اما به دامنه کوهها که میرسد پر پیچ و خم و باریک میشود.نرسیده به بالاترین ارتفاع جاده روی کوه، سوز سرمای زمستان به صورتم میخورد و نخستین سپیدیهای برف امسال در کنار جاده چشم را میزند. دوباره سرازیر میشویم. مسیر پر از گردنههای کوهستانی است. سرازیری پیچهای تندِ باریکی دارد که رانندگی در آن کار ناشیان نیست. تا پیش از آنکه تا «رجایی دشت» و شالیزارهای برنجش پایین برویم، روبهرویمان قلههای بلند «شاهالبرز»، «سیالان»، «خشچال»، «زیورچال» و... روی بلندیهای رشته کوه البرز دیده میشوند. کمی جلوتر «علمکوه» هم به چشم میخورد. پایینتر آنجا که آب به سرخی خاک رس میزند، جاده از میان شهر «معلم کلایه» میگذرد. پس از عبور از چندین روستای دیگر، آنجا که در ارتفاع و روی بزرگترین تخته سنگ منطقه نشانههایی از سایت کاوش پیدا میشود، مسیر از بین باغهای گیلاس روستای «گازرخان» به سمت دژ تاریخی الموت یا همان «قلعه حسن صبّاح» میرسد.
بیراههای به نام هودکان
آن طور که «حمیده چوبک» میگوید مسیرهای منتهی به جاده قلعه از «گرمارود»، «رودسر»، «طالقان»، «آوه»، «اندج»، «شهرک»، «کندانسر» و راه «هودکان» بوده است؛ هر چند کوه هودکان در شمال شرقی قلعه مسیر اصلی ورود به قلعه نیست. هودکان مسیری سخت گذر دارد که به گفته رئیس سابق پژوهشکده باستانشناسی ایران و مدیر سابق پایگاه ملی قلعه الموت استقرارگاههایی برای چوپانان و دامپروران و سنگ بزرگی برای آسیاب در کاوشهای این کوه به چشم خورده است.
«این کوه ارتفاع خیلی بالاتری از قلعه دارد و احتمالاً بخش کوهستانی بوده که افراد از آن عبور میکردند. هودکان همین حالا هم فقط برای کوهنوردان خیلی متبحر میتواند قابل دسترسی باشد».
از نظر تاریخی منطقهای که قلعه الموت در آن واقع شده راهبردی بوده، آن طور که پیش از حسن صباح، «ناصرخسرو قبادیانی» از آن عبور کرده و در سفرنامه خود به اهمیت این منطقه اشاره کرده است. هر چند راههای دسترسی به جاده قلعه زیاد است اما برای ورود به خود قلعه تنها یک مسیر وجود دارد، همانی که حالا برای دسترسی گردشگران استفاده میشود؛ یک مسیر پاکوب باریک از کنار پرتگاههای بلند که در انتها مقابل در ورودی قلعه به چند پله سنگی میرسد. پلهها در سالهای اخیر در کاوشهای باستانشناسانه پیدا شدهاند؛ پلههایی که دستکن هستند. قلعه حسن صباح هنوز هم دست نیافتنی است. از همان اول که از روی پلههای ابتدایی وارد مسیر قلعه شدیم شیب زیاد، نفس اغلب گردشگران را میگیرد. تا نیمههای مسیر دور تا دور منظره پاییزی باغهای گیلاس است و نمایی از روستای گازرخان.
عبور سخت
اگرچه برخی متون به تعداد 20 قلعه در این منطقه اشاره کردهاند، اما سرپرست گروه کاوشهای باستانی قلعه معتقد است در حال حاضر هفت قلعه «قسطین لار»، «شیرکوه»، «آوه»، «نویزرشاه»، «شهرک» و «لمبسر» در منطقه وجود دارد و بسیار دیدهبانیهای دیگر؛ دیدهبانیها هم مثل قلعهها بر بلندای کوهها هستند؛ آنجا که مسیرها باید کنترل شوند. به گفته او همین تنها مسیر ورودی قلعه هم مدام کنترل میشده است.
چوبک درباره نفوذناپذیر بودن قلعه چنین میگوید: «دور تا دور قلعه دره است. به آسانی نمیشود بالا رفت. دسترسی به آن غیرممکن است. راه اصلی که ما از زیر خاک کاوش کردهایم همین مسیر است و آن هم مرتب توسط دیدهبانان کنترل میشده و کسی به راحتی نمیتوانسته وارد این دژ بشود». چوبک تأکید میکند: «منطقه الموت کلاً سخت گذر است و با تمام این قلعهها و دیدهبانیها کنترل میشده و به همین دلیل غیرقابل دسترس بوده است».
اهالی روستاهای اطراف نیز معتقدند این دژ در دوره خودش آن قدر سختگذر بوده که حتی برای بردن آذوقه و آب به داخل قلعه باید مشک را به گردن بز میبستند و یک گرگ تعلیم دیده را به او نشان میدادند تا بزها از ترس به سمت قلعه تا بالای کوه حرکت کنند.
«شاهرود که از پیوستن دو رود الموت و طالقان ایجاد شده و به سفیدرود میریزد، به خودی خود در فصلهای پربارش مسیر رسیدن از قزوین به قلعه را غیرقابل تردد میکرده اما جدا از آن یک رودخانه دیگر در ضلع جنوبی دژ در درهای قرار دارد که حالا یک پل فلزی رویش نصب شده و قابل تردد است؛ اما یکی از موانع عبور و مرور به قلعه همین رودخانه و دره بوده است» این را فرخ کاظمی کارشناس میراث فرهنگی میگوید.
ورود به ملک خدا
تنها راه ورود به قلعه الموت، چند متر پایینتر از برج شرقی دژ است که از مسیر ورودی از جنوب شرقی و از روستای گازرخان مسیری پاکوب با شیب نسبتاً زیاد و پرتگاههای بلند است. اهالی منطقه بر این باورند که حسن صباح موقع خرید دژ در سال 483 قمری گفته تنها یک زمین به اندازه پوست گاو میخواهد بخرد و بعد پوست گاو را رشته رشته کرده و به شکل نخ درآورده و دور تا دور همین صخره و قلعه کشیده و این طوری دژ دوره ساسانی را مالک شده است.
قلعه الموت یا به قول اهالیِ روستایِ گازرخان؛ «قلعه حسن» حالا درِ ورودی چوبیِ بزرگی دارد که بر اساس نقاشیهای مینیاتور باقی مانده در کتابهای تاریخی بازسازی شده است. بالای سردر آن یک تابلو «الملک لله» است؛ نامی که به گفته کارشناسان «حسن صباح» بر این منطقه گذاشته است؛ به معنی «ملک از آن خداست» و تا سال 654 قمری که اینجا در زمان «هلاکوخان مغول» فتح میشود به همین نام میماند.
در این 200 سال که فرقه پررمز و راز اسماعیلیه نذاری که خود را پیروان «اسماعیل» و «نذار» فرزند و نوه امام جعفر صادق(ع) میدانستهاند و در این قلعه ساکن بودهاند اینجا ساکنان ثابتی داشته است. کارشناسان معتقدند فتح چنین قلعهای که سالها میتوانسته احتیاجات خودش و 9هزار ساکنش را برآورده کند، قطعاً با خیانت کسانی از داخل دژ انجام شده است و به گفته چوبک مغولان با حمله از تمام مسیرهای ورودی به قلعه و محاصره آن توانستهاند آن را فتح کنند.
*
مسیر آمده را برمیگردم. منظره شب اینجا، در جادههای پیچ در پیچ الموت پر از روشنایی روستاهایی در دل تاریکی است. دهها چراغ دور هم در دل تاریکی قرار گرفتهاند، کمی آن طرفتر دهها چراغ دیگر گرد هم آمدهاند. کمی بالاتر، کمی پایینتر... گوشه گوشه دامنه کوههای بلند را گرفتهاند. منطقه الموت شرقی و غربی در مجموع 182 روستا دارد. الموت را سرزمینی سحرانگیز مینامند. مسیرها، طبیعت و از همه مهمتر تاریخچهاش دلیلی بر این لقب است.
نفیسه کلهر